پادشاهی هنگام پوست کندن سیب با یک چاقوی تیز، انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید، وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
دسته: بازی و سرگرمي
بازی و سرگرمي
–===O~ یا مار ؟
یا
مار!
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد.
فکر کنم هنگ کرده بذار ریستش کنم ! (عکس طنز)
منبع : http://copyweblog.ga
گروه سرود قوطی های نوشیدنی تقدیم میکند (عکس طنز)
منبع : http://copyweblog.ga
یک خواب بد دیده بودم ! (طنز تلخ)
دیشب یه خواب بدی دیدم.خواب دیدم داعش اومده و ایران اشغال شده بود.
تصورش هم سخته. تنم لرزید …
زندگینامه محمد زارعی اهل قشم
زندگینامه محمد زارعی اهل قشم مردی که درحال حاضر ثروتش بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان می باشد او در خاطراتش اینچنین می گوید:
ادامه خواندن زندگینامه محمد زارعی اهل قشم