یا
مار!
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد.
برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود. شیاد به معلم گفت: بنویس «مار» معلم نوشت: مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید. و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.
پی نوشت و برداشت شخصی : از این مطلب چند برداشت می توان کرد من برداشتی که ازش کردم و به نظرم بی مناسبت با انتخابات در ایران هم نیست این هست که هر بدبختی ای که روی سر هر ملتی وارد میشود مقصرش خود همان ملت است نه فقط برای انتخاب یک مسئول بی کفایت بلکه رفتار خود آن ملت می تواند تاثیر گذار باشد . به عنوان مثال ملت باید بداند که ریاست جمهوری در این مملکت نقش یک تدارکاتچی را دارد و مشارکت در این سیرک انتخاباتی فقط نرخ مشارکت را بالا میبرد.
منبع http://topcenter.tk